فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
… عین را
اگر چه صورتى باشد بى آهو
به چشم هر که بیند سخت نیکو
چو آرایش کنند او را فراوان
به زرّ و گوهر و دیباى الوان
شود بى شکّ ز آرایش نکوتر
چنان کز …
متن کامل شعر را ببینید ...
ویس و رامین » اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
… ویس را باور همى کرد
فزون شد در دلش بخشایش رام
گرفت از دوستى آرایش رام
ستیزش کم شد و مهرش بیفزود
پدید آمد از آتش لختکى دود
وفا چون صبح در جانش اثر …